زنگ ناهار ما خیلی شورته !! و چون لطف کردن و آبسردکنمونو ا سالن ناهار خوری برداشتن ، ما مجبوریم به سرعت نور خوراکمونو بجویمو برا خوردن آب به سمت حیاط هوجوم ببریم !! یه رو که طبق معمول خوراکمونو میل فرمودیم و سریع رفتیم حیاط ، دم آبسرد کن با یه صف طویل مواجه شدیم ! اما ما ا قدرتمون استفاده کردیمو همرو کنار زدیمو کلی آب خوردیم و همدیگرو خیس کردیم ... ! بد ا اینکه با خنده داشتیم ا آبسرد کن دور می شدیم ، صدای بچه هایی که زیر پا لهشون کرده بودیمو شنیدیم که داشتن غر میزدن و ناله می کردن !! اینجا بود که صدای زنگمون که انگور ا ته چا درمیاد شنیده شد !!! اما یهو کلیه های مت فعال شد و مسیرمونو به سمت wc کج کردیم !!! این متم که ماشاا... هزار ماشاا... هم تو انجام این عمل حیاتی ، هم تو شستن دساش ( که اصن وسواس نداره !! ) خیلی فرزه !!!! بخاطر همین موضو ما یه 10 دیقه ای معطل شدیم ! بخودمون که اومدیم دیدیم پشه ام تو حیاط پر نمیزنه !!! معاون گرامی ام در حالیکه ا پشت در با خشم و غضب بما نیگا میکرد انگشتشو به معنای تهدید تکون میداد ! ما با لرزه ی شدید اندام به در ورودی رسیدیم و قصد داشتیم که وارد شیم !! ما دو تایی درو هل میدادیم که وا شه اون msم با اون هیبت نحیـــــــف (!) یه تنه ما رو حریف بود و سعی داش درو بسته نگه داره !!! وختی تونسیم لای درو باز نگه داریم ، میخواستیم خودمونو به زور ا همون یه ذره را رد کنیم که صدای خورد شدن چیزیو شنیدیم !!! وختی چن قدمی دور شدیم متوجه شدیم که استخونامونونو ا دس دادیم !! و با فریادش فمیدیم که باز هم یه نمره ی دیگر ... !
|
About
درود بر شما ! خوش اومدین ! صفا اوردین !!!! ( انجام وظیفه کردین ! ) بازم بیاین ا این طرف مرفا !!!!!! اگه نمیخواین نظر بزارینم دیگه ریختتونو نبینیما ... !! بدرود
Archivesتير 1392خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 AuthorsLinks
سرخکده
تبادل
لینک هوشمند
GoOshkoOB |