یه رو که زیر فشار امتحون و درس نبودیم خوشی زد زیر دلمونو با هم رفتیم آب بازی !! وختی دوتایی خیس خیس شدیم رفتیم به سمت G6 تا به اونام یه حالی بدیم !! ا پش بشون نزدیک شدیم ! همین که آب مشت و دهنمونو روشون خالی کردیم اونا پا شدن دنبالمون کردن !! مام د فرار !! همین جا بود که پت بد ا سه قدم بلند چنتا ملق زد و رو زمین دراز کش شد !! اینگونه بود که پت طعم پرواز رو چشید و مت طعم غش کردن ا زور خنده ... !
دلمون برا کلاس پارسالمون تنگیـــــــده ... یادش بخیر چون امسال دوتامون کم شده بودن ( اوشاا... دوتا دیگمونم سال دیگه کم شن !! ) یکیشون که پر زد و رف خونه شور !! اون یکیم که مرغش یه پا داشت و هر چی بش میگفتیم : " روزگاریست که ما را نگران میداری / مخلصانرا به وضع دگران میداری / پدر تجربه ای دل تویی آخر ز چه روی / طمع مهر و وفا زین پسران میداری ؟! " گوش نکرد ... دختری که گونه هایش را / با برگ شمعدانی رنگ میزد ، آه / اکنون زنی تنهاست / اکنون زنی تنهاست ...
ما کلا یه مدرسه ی شاد و مفرح داریم ! سلمانیای عزیز کاملا در جریانن !! یه روز که دوباره به بهونه یکی ا همین جشنای مذهبی ( ! ) تو نمازخونه دور هم جم شده بودیم ما دوتا حوصلمون سر رفت و دنبال یه راهی واسه هیجان می گشتیم !!! ییهو یه سینی پر ا "باراکو" و چایی دیدیم !!! که ا قبل برا مجریای این جشن تدارک دیده بودن ! خوشبختانه این سینی تو یکی ا قفسه های کمدی بود که ما دوتا بش تکیه داده بودیم !! چون دس مت بش می رسید ( به سختی ! ) دونه دونه شکلاتا رو می اورد و دوتایی نوش جان می کردیم !!! این درحالی بود که معاون اجرایی عزیز خیلی ریــــــــــــز ا دور ما رو دید میزد !!!! بدین صورت که یکیمون کیشیک میداد و اون یکی میخورد و بر عکس !! وختی یه دلی ا عزا در اوردیم جیبامونو پر کردیم و واسه زنگای تفریح دیگه شیکممونو بیمه کردیم !!!
یکی ا روزای بیکاری پارسال که ما و Giant تو نمازخونه بودیم و داشتیم راجع به یه سری مسائل سری و امنیتی می بحثیدیم ( مرد شور هر چی مسئله ی سریو با آدمای سری با هم ببریم ، بشمـــــار !! => باطنش همچو پشت آینه بود / ظاهر آنکه صافتر دیدیم ... ! ) Giant زیر شکنجه نتونس طاقت بیاره و پا به فرار گذاش ... حالا خر بدو پت و مت بدو ! آخر سر گیرش اوردیم و در حالیکه دوتایی روش غش کرده بودیم ms اومد !!! ما زود به حالت عادی برگشتیمو ms گف : سقف دفتر داش می ریخ رو سرمون !!! کی داش گورومپ گورومپ پا می کوبید و می دویید ؟!؟ مام گفتیم : یه عده ناشناس که سریعم محل حادثه رو ترک کردن و اومدن پایین !!! msم گف : من ا پایین اومدم پ چرا ندیدمشون ؟!؟!؟!؟ ... خلاصه بخیر گذش و اونم هیشی نگف ! اما فمیدیم که فمیده چون ا اون به بد تا یه مدت میگف : بضی ا بچه های کلاستون مثه گربه ا دیوارای مدرسه بالا میرن و مثه کانگورو تو نماز خونه بالا پایین میپرن !!!!
میدونین شیرین ترین خواب کودوم خوابه ؟!؟ خوابیدن با چشم باز وختی معلم پای تخته مشغول سخن پراکنیه !!!!! یه بار که ما مثه همیشه داشتیم طعم شیرین تر ا عسل یکی ا همین خوابا رو تجربه میکردیم ، خسگی بما غلبه کرد و تصمیم گرفتیم ا غفلت دبیر گرامی استفاده کنیم و یه چرتی با چش بسه بزنیم !!! با همین فکر پلکامون کم کم بسه شد و سرمونو گذاشتیم رو میز ! به محض برخورد صورتمون با میز به خواب عمیق فورو رفتیم !! چنتا ا بچه ها به دستور خانوم مشغول پخش برگه های تست بودن !! چون دیدن ما خوابیم برگه ها رو رو صورت ما گذاشته بودن ! هنو دقایقی ا این تجربه ی شیرین نگذشته بود که برگه ها ا رو صورتمون برداشته شد !! هر دوتامون باچشمایی سرخ و ا حدقه بیرون زده سرمونو بلن کردیم ! مت شورو کرد رو هوا بدون هدف مش زدن !! تو همین حال پتم داش الفاظ رکیکیو با صدای نعــــــــــره مانند بیان میکرد ! تا اینکه ... با فردی eyes 2 eyes شدیم که فکرشم نمیکردیم !! همانا معلم مربوطه بالا سرمون سبز شده بود و برگه ها رو برداشته بود !!!! ا اون رو به بد ما ، دوتا مهره ی سوخته تو اون کلاس بودیمو حتی اگه در حال مرگ 2 متر و نیم دسمون رو هوا بلن میشد و مثه ذرت بو داده سر جامون بالا پایین می پریدیم ، اهمیتی برامون قائل نمیشد !!!!!
ما انسانیا اکثرا حراف ( یاد سودایی بخیر ! ) ، متقلب ( حرفای موسوی که یادتونه ... ؟ ) ، لات و لوت ( یه بنده خدایی همون اوایل تشکیل 204 پش سرمون میگف ... ) ، پر انرژِی ( خیری جوووون ! ) ، آشوبگر ( سران !!! ) ، بزغاله ( دشتی جون !! ) و در کل خیلی خیلی باحالیم !! اونقد که دبیرای امسالمون تصمیم گرفتن ا دس ما سر به کلاسای رشته های دیگه بزارن و حتـــــــی اوناییم که افتخار آشنایی با ما رو نداشتن انقد تریفمونو شنیدن که دیگه رغبتی به گرفتن 404 ندارن !! البت ما تالا کار اشتباهی مرتکب نشدیم بغیر ا دفعاتی که دوتایی به بهونه اعمال حیاتی ا کلاس جیم فنگ می شدیم و دیگه برنمی گشتیم !!! یا مثلا چنتا ا اعضای G6 که یه گوروه فیلم برداری تشکیل داده بودنو مشغول ساختن مستند شده بودن ! ( ولی حیف کارشون لو رف ... ) گاهیم سر کلاس تمرین آواز می کردیم یا یه عدمون لری و ترکی می رقصیدیم ! ( بخاطر اینکه کلاس ما من جمله پت نفس و فرشــــــوت اصالتا ترک و لرن !! ) راسی 4شنبه سوریام که دیگه هیشی !! نخ سوزن 4شنبه سوری امسال !!! ا کلاسمون دودای رنگی خارج میشد و on the floor می ترکوندیم ! که ms اومد ... به محض ورودش خیلی ماهرانه شورو کردیم به سورود ملی خوندن و سینه زدن !!!!!!!!!!!!!!! ولی فمید و ... بقیه ی ماجرا !!! این قصه سر دراز دارد ! دهنمون کف کرد !!
زنگ ناهار ما خیلی شورته !! و چون لطف کردن و آبسردکنمونو ا سالن ناهار خوری برداشتن ، ما مجبوریم به سرعت نور خوراکمونو بجویمو برا خوردن آب به سمت حیاط هوجوم ببریم !! یه رو که طبق معمول خوراکمونو میل فرمودیم و سریع رفتیم حیاط ، دم آبسرد کن با یه صف طویل مواجه شدیم ! اما ما ا قدرتمون استفاده کردیمو همرو کنار زدیمو کلی آب خوردیم و همدیگرو خیس کردیم ... ! بد ا اینکه با خنده داشتیم ا آبسرد کن دور می شدیم ، صدای بچه هایی که زیر پا لهشون کرده بودیمو شنیدیم که داشتن غر میزدن و ناله می کردن !! اینجا بود که صدای زنگمون که انگور ا ته چا درمیاد شنیده شد !!! اما یهو کلیه های مت فعال شد و مسیرمونو به سمت wc کج کردیم !!! این متم که ماشاا... هزار ماشاا... هم تو انجام این عمل حیاتی ، هم تو شستن دساش ( که اصن وسواس نداره !! ) خیلی فرزه !!!! بخاطر همین موضو ما یه 10 دیقه ای معطل شدیم ! بخودمون که اومدیم دیدیم پشه ام تو حیاط پر نمیزنه !!! معاون گرامی ام در حالیکه ا پشت در با خشم و غضب بما نیگا میکرد انگشتشو به معنای تهدید تکون میداد ! ما با لرزه ی شدید اندام به در ورودی رسیدیم و قصد داشتیم که وارد شیم !! ما دو تایی درو هل میدادیم که وا شه اون msم با اون هیبت نحیـــــــف (!) یه تنه ما رو حریف بود و سعی داش درو بسته نگه داره !!! وختی تونسیم لای درو باز نگه داریم ، میخواستیم خودمونو به زور ا همون یه ذره را رد کنیم که صدای خورد شدن چیزیو شنیدیم !!! وختی چن قدمی دور شدیم متوجه شدیم که استخونامونونو ا دس دادیم !! و با فریادش فمیدیم که باز هم یه نمره ی دیگر ... !
میدونین مدرسه ی ما بهشت روی کره ی زمینه !! ینی اگه تا حالا اینجا رو ندیدین پیشناهاد میکنیم یه دفه سر بزنین که فضای روحانی و فوق العاده ملکوتی مدرسه رو مشاهده بفرمایین !! به جرات می تونیم بگیم "سلمانتانامو" روی "گوانتانامو" رو هم کم کرده ... ! دیگه فک کنم حساب کار دستون اومده باشه ! ولی محض احتیاط برا اونایی که یه کم چلمنگن و گیراییشون پایینه و برا کساییکه دیر باورنو ممکنه فک کنن زیاد شولوغش کردیم ، قسمت کوچیکی از مزایای این "wonder land" و به اختصار شرح میدیم : 1.معاونای عزیزمون و آقا اشکان جان (!) بعنوان نیروهای همیــــــشه در صحنه ! 2.دوربینای همیشه بیدار و خستگی ناپذیر مدرسه که حتی ظهرا که تو نمازخونه می خوابیم این دوربینه بیداره ، ما خواب خوش می بینیم اون دنبال شکاره ....... ! 3.نکته ی جالب دیگه سایت همیشه بستمونه که البت باز یا بسته بودنش خیلی نمی فرقه چون کاماش جزو نخستین کامایی که اخترا شده و ما همه در عجبیم که چرا میراث فرهنگی یه اقدامی نمیکنه آخه جای این کامپیوترا تو موزس نه تو مدرسه ... ! در ضمن خانومای بالا خدا تومن خرج کردن که serverی باشه و ما رو کنترل کنه !! نمیشد این پول خرج این اسقاطیا شه ؟!؟ اگه جایی بریم که نباس می رفتیم اینطوری میشه !! 4.ما فصل بهار مفتخریم که ا دوچرخه های پیرمردی و زوار در رفته ی مدرسه استفاده کنیم ! ( بصورت کاملا رایگان !! ) فقط موقع دوچرخه سواری می تونین دعا کنین که یهو چرخا ا دوچرخه جدا نشه چون در این صورت ، علاوه بر اینکه نشیمن گاهتون نابود میشه جریمه ی نقدیم میشین ! در حد پول چرخای یه مرسدس !!!! 5.چون ما نمونه ها (!) بیشتر وختمونو تو مدرسه صرف می کنیم مدرسمون یه ناهار خوری درندشت و تعدادی فر فوق پیشرفته ام داره !!
فقط یه مشکلی هس ... اونم اینه که این فرای غول پیکر یه رو درمیون خاموشه و مجبوریم "خوراکمون"و سرد سرد بخوریم و گنل گنل فورو بدیم ... !! 6.بوفه ی مدرسه رم که دیگه نگووووووو !! یکی ا چیزایی که میفروشه فلافله !!!!!!! فلافلای نصفه و یخ با چنتا پر کاهوی پلاسیده و قیمتی نجومی !!! ( فجیع تر ا وضعیت خوراک ورزشگا آزادی روزای دربی !!!!!!! هی وآی ما !!! ) اینم ا صف بوفه !!! اما به هر روی ما عاشق اینجاییم sO : سلمانو NY کن گور بابای Simon برو به Wooyoung بگو : بیا وسط نانای نانای کن !!!
اینم یه شعر پرفکت : امان از درسای بظاهر آسون امان از قانونای مدرسمون امان از وعده های اردویی که باورمون شد امان از ما و ما نه از دبیرامون امان از هموای گرم و فر سرد امان از مدرسه ای که ما رو عقده ای کرد امان از حسرت حرفی که نگفتیم امان از چیزایی که گفتیم و گوش نکرد امان از ما ، امان از ما (2) امان از اسم وزیرایی که فراموش شدن امان از "نازی"ایی که سیاهپوش شدن ( بخاطر مرگ هیتلر جونم ! ) امان از شبایی که بیدار نشستیم امان از چشامون که به کتابا بستیم امان از برگه امتحونیایی که پاره کردیم امان از تقلبای تاریخ که نکردیم امان از "فاما"هایی که گفتیم و نخوندیم امان از دبیرایی که رفتن و ما که موندیــــــم ... امان از ما ، امان از ما (2) همه درگیر یه دردیم هزار بار از درس توبه کردیم تقلبایی که شد کار "تام هنکس" بود فک کردیم حالا دیگه خیلی مردیم اما بازم با یک اشاره برگمون باز میشه دوباره امان از "تورنتهایم" و "لاپلند" ولی امتحان نهاییه دیگه چاره نداره ! امان از ما ، امان از ما (2) امان از "معتلات" همچو "طاعون" امان از "جامعه"ی نه چندان مهربون امان از "سودایی" که دبیر سال دیگمون نشد امان از ما و ما نه از "افلاطون" امان از امتحونای ترم و عرق سرد امان از "روان شناسی" که ما رو روانی کرد امان از "8کتاب سپهری" (!) که هنو نخوندم امان از دوسام که عروس شدن و رفتن و من که موندم ... ! امان از من ، امان از من (2) ! " همی بیگی " . . . بقول فروغ : این ترانه ی منست ... دلپذیر ، دل نشین ... پیش از این نبوده بیش از این !
Tnx God که منهای 2تا نخاله ی تفاله (!) امسال کلاس وری CoOlی داشتیم و بغیر ا گهگداری که بخاطر فشار درسا و امتحونا پدیده ی پاچه گیری ( ! ) خیلی زیاد میشد ، همگی با هم همدل و همراه و هم زبون بودیم ! بخاطر همین روز آخر 304 خیلی غم انگیز بود و دسه جمی آهنگای فراق (!) می خوندیم و با اینکه میدونسیم قراره یه سال دیگه باهم باشیم وختی زنگ اوخر خورد همه با یه گلوی پر بغض و چشای تر ا کلاس خارج شدیم ... آن روزها رفتند آن روزهای خوب / آن روزهای سالم سرشار / آن آسمان پر از پولک / آن شاخساران پر از گیلاس / ... / گرمای کرسی خواب آور بود / من تند و بی پروا / دور از نگاه مادرم خط های باطل را / از مشق های کهنه ی خود پاک می کردم / ... " فروغ فرخزاد " خدا کنه 404 جاسوس بازی و چن رویی 204 و گروه بندیای نظامی (!) 304 رو نداشته باشه !!
درود بر شما دوسان و آشنایان و بیگانگان و خلاصه همه !
علت اینکه دیر آپ کردیمو که دیگه خودتون میدونین : امتحونای سمج ! ( یاد هری اینا بخیر ! ) که یکی پس از دیگری داریم تررر میزنیم و یه کارنامه ی ترفکتو پیش رو خواهیم داشت ... و ایتمالا روز دریافت کارنومه ها اینگونه خواهیم شد => ! و در ضمن ممنون بابت همه ی نظرای جیگرتون ! ( حتی نظر اون چنتا بنده خدای ا خدا بی خبر ! ) چون ما : از کسانیکه ازمون متنفرند سپاس گزاریم ... اونا ما رو قوی تر میکنن ! و از کسانیکه دوسمون دارن ممنونیم ... اونا قلبمونو بزرگتر میکنن ! |
About
درود بر شما ! خوش اومدین ! صفا اوردین !!!! ( انجام وظیفه کردین ! ) بازم بیاین ا این طرف مرفا !!!!!! اگه نمیخواین نظر بزارینم دیگه ریختتونو نبینیما ... !! بدرود
Archivesتير 1392خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 AuthorsLinks
سرخکده
تبادل
لینک هوشمند
GoOshkoOB |