Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


Pat & Mat DairieS


منو این عینهو در و تخته ایم !

 

 

آره به هیشکی نمیخوایم سر نخ بدیم !!

 

 

...

 

 

از همتون میخوایم اینو محکم بگین که :

 

" منو این ، اینو من مکملیم !!! "

 

+نوشته شده در چهار شنبه 23 فروردين 1398برچسب:ما,پت و مت,پت,مت,سلمان,سلمان فارسی,فارسی,سلمانتانامو,کشتارگاه,کشتارگاه سلمان,منو این,,ساعت18:38توسط Pat & Mat | |

به نام خدای جهان آفرین

جهان آفرین را هزار آفرین

 

درود به همگی ...

نمیدونم چی جوری شورو کنم ، تنها چیزی که خیلی عمیــــــــــــــق دارم بش می فکرم اینه که زیادی زود گذشت ...

همه ی لحظه های خوش و ناخوش گذشته دارن رو مخم رژه میرن ...اخم

از اصفهان و اون شب کذایی تو 33 پل بگیر ، تا چک شدنای لحظه به لحظه بخاطر چنتا ابروی ناقابل !

از شبای پایگاه و توی تاریکی دنبال هم گشتن بگیر تا پخش صدای اتو شویی وسط درس ... ! ( نسیم ! اولی رو که یادته ؟!؟ ) خنده

از دعوا کردنام با مهندس ( زبان درازی ) گرفته تا دعوا نکردنای الهه باز دوباره با ایشون  !!!!!!!!!

از رنگ موی Mr A.K  ( متاسفانه لاکس بلاگ پیکسلی که درخور این قضیه باشه نداره ! بس به یه lol بسنده میکنم !! )، تا قهر کردنای Ms F.A !!!!!!!!!!!!!!

خلاصه که دلم برای همه ی چیزایی که یه زمانی با فک کردن بشون حالت تهوع پیدا می کردمم تنگیده ...

دوسای گلم  { نخ سوزن اونی سارا ، G6 ، مینا دیوونه ، محدثه شال قرمزی ، پریسا شیزو--نی( منو میکشه ! ) و ... } که دیگه جای خود دارن ...

کاش میشد ابن یمین بود و بعد از گفتن " این نیز بگذرد " توی پرانتز میگف : " زودتر ا اونیکه فکرشو بکنی ... "

امیدوارم هرجا که هستین سبز سبز سبز باشین آرام

 

امضا : هما ( همونی Matی که انصراف داد ........ )

بوس

 

 

 

 

 

 

+نوشته شده در سه شنبه 25 تير 1392برچسب:,ساعت15:42توسط Pat & Mat | |

یه رو که زیر فشار امتحون و درس نبودیم خوشی زد زیر دلمونو با هم رفتیم آب بازی !!

وختی دوتایی خیس خیس شدیم رفتیم به سمت G6 تا به اونام یه حالی بدیم !! ا پش بشون نزدیک شدیم ! همین که آب مشت و دهنمونو روشون خالی کردیم اونا پا شدن دنبالمون کردن !! مام د فرار !!

همین جا بود که پت بد ا سه قدم بلند چنتا ملق زد و رو زمین دراز کش شد !!

اینگونه بود که پت طعم پرواز رو چشید و مت طعم غش کردن ا زور خنده ... !

 

+نوشته شده در سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:پت,مت,پت و مت,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,کاریکاتور,ضایع شدن پت,,ساعت18:38توسط Pat & Mat | |

دلمون برا کلاس پارسالمون تنگیـــــــده ...

یادش بخیر چون امسال دوتامون کم شده بودن ( اوشاا... دوتا دیگمونم سال دیگه کم شن !! ) یکیشون که پر زد و رف خونه شور !!

اون یکیم که مرغش یه پا داشت و هر چی بش میگفتیم : " روزگاریست که ما را نگران میداری / مخلصانرا به وضع دگران میداری / پدر تجربه ای دل تویی آخر ز چه روی / طمع مهر و وفا زین پسران میداری ؟! "

گوش نکرد ...

دختری که گونه هایش را / با برگ شمعدانی رنگ میزد ، آه / اکنون زنی تنهاست / اکنون زنی تنهاست ...

+نوشته شده در سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:پت,مت,پت و مت,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,کاریکاتور,,ساعت18:27توسط Pat & Mat | |

ما کلا یه مدرسه ی شاد و مفرح داریم ! سلمانیای عزیز کاملا در جریانن !!

یه روز که دوباره به بهونه یکی ا همین جشنای مذهبی ( ! ) تو نمازخونه دور هم جم شده بودیم ما دوتا حوصلمون سر رفت و دنبال یه راهی واسه هیجان می گشتیم !!! ییهو یه سینی پر ا "باراکو" و چایی دیدیم !!! که ا قبل برا مجریای این جشن تدارک دیده بودن ! خوشبختانه این سینی تو یکی ا قفسه های کمدی بود که ما دوتا بش تکیه داده بودیم !! چون دس مت بش می رسید ( به سختی ! ) دونه دونه شکلاتا رو می اورد و دوتایی نوش جان می کردیم !!! این درحالی بود که معاون اجرایی عزیز خیلی ریــــــــــــز ا دور ما رو دید میزد !!!!

بدین صورت که یکیمون کیشیک میداد و اون یکی میخورد و بر عکس !!

وختی یه دلی ا عزا در اوردیم جیبامونو پر کردیم و واسه زنگای تفریح دیگه شیکممونو بیمه کردیم !!!

+نوشته شده در سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:پت,مت,پت و مت,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,کاریکاتور,دزدی,,ساعت18:18توسط Pat & Mat | |

یکی ا روزای بیکاری پارسال که ما و Giant تو نمازخونه بودیم و داشتیم راجع به یه سری مسائل سری و امنیتی می بحثیدیم ( مرد شور هر چی مسئله ی سریو با آدمای سری با هم ببریم ، بشمـــــار !! => باطنش همچو پشت آینه بود / ظاهر آنکه صافتر دیدیم ... ! )

Giant زیر شکنجه نتونس طاقت بیاره و پا به فرار گذاش ... حالا خر بدو پت و مت بدو ! آخر سر گیرش اوردیم و در حالیکه دوتایی روش غش کرده بودیم ms اومد !!! ما زود به حالت عادی برگشتیمو ms گف : سقف دفتر داش می ریخ رو سرمون !!! کی داش گورومپ گورومپ پا می کوبید و می دویید ؟!؟ مام گفتیم : یه عده ناشناس که سریعم محل حادثه رو ترک کردن و اومدن پایین !!! msم گف : من ا پایین اومدم پ چرا ندیدمشون ؟!؟!؟!؟

...

خلاصه بخیر گذش و اونم هیشی نگف ! اما فمیدیم که فمیده چون ا اون به بد تا یه مدت میگف : بضی ا بچه های کلاستون مثه گربه ا دیوارای مدرسه بالا میرن و مثه کانگورو تو نماز خونه بالا پایین میپرن !!!!

 

+نوشته شده در سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:پت,مت,پت و مت,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,کاریکاتور,دوییدن,کانگورو,گربه,,ساعت18:7توسط Pat & Mat | |

میدونین شیرین ترین خواب کودوم خوابه ؟!؟ خوابیدن با چشم باز وختی معلم پای تخته مشغول سخن پراکنیه !!!!!

یه بار که ما مثه همیشه داشتیم طعم شیرین تر ا عسل یکی ا همین خوابا رو تجربه میکردیم ، خسگی بما غلبه کرد و تصمیم گرفتیم ا غفلت دبیر گرامی استفاده کنیم و یه چرتی با چش بسه بزنیم !!!

با همین فکر پلکامون کم کم بسه شد و سرمونو گذاشتیم رو میز ! به محض برخورد صورتمون با میز به خواب عمیق فورو رفتیم !!

چنتا ا بچه ها به دستور خانوم مشغول پخش برگه های تست بودن !! چون دیدن ما خوابیم برگه ها رو رو صورت ما گذاشته بودن ! هنو دقایقی ا این تجربه ی شیرین نگذشته بود که برگه ها ا رو صورتمون برداشته شد !! هر دوتامون باچشمایی سرخ و ا حدقه بیرون زده سرمونو بلن کردیم ! مت شورو کرد رو هوا بدون هدف مش زدن !! تو همین حال پتم داش الفاظ رکیکیو با صدای نعــــــــــره مانند بیان میکرد ! تا اینکه ... با فردی eyes 2 eyes شدیم که فکرشم نمیکردیم !! همانا معلم مربوطه بالا سرمون سبز شده بود و برگه ها رو برداشته بود !!!!

ا اون رو به بد ما ، دوتا مهره ی سوخته تو اون کلاس بودیمو حتی اگه در حال مرگ 2 متر و نیم دسمون رو هوا بلن میشد و مثه ذرت بو داده سر جامون بالا پایین می پریدیم ، اهمیتی برامون قائل نمیشد !!!!!

 

+نوشته شده در سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:پت,مت,پت و مت,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,کاریکاتور,ضایع,,ساعت17:54توسط Pat & Mat | |

ما انسانیا اکثرا حراف ( یاد سودایی بخیر ! ) ، متقلب ( حرفای موسوی که یادتونه ... ؟ ) ، لات و لوت ( یه بنده خدایی همون اوایل تشکیل 204 پش سرمون میگف ... ) ، پر انرژِی ( خیری جوووون ! ) ، آشوبگر ( سران !!! ) ، بزغاله ( دشتی جون !! ) و در کل خیلی خیلی باحالیم !! اونقد که دبیرای امسالمون تصمیم گرفتن ا دس ما سر به کلاسای رشته های دیگه بزارن و حتـــــــی اوناییم که افتخار آشنایی با ما رو نداشتن انقد تریفمونو شنیدن که دیگه رغبتی به گرفتن 404 ندارن !!

البت ما تالا کار اشتباهی مرتکب نشدیم بغیر ا دفعاتی که دوتایی به بهونه اعمال حیاتی ا کلاس جیم فنگ می شدیم و دیگه برنمی گشتیم !!!

یا مثلا چنتا ا اعضای G6 که یه گوروه فیلم برداری تشکیل داده بودنو مشغول ساختن مستند شده بودن ! ( ولی حیف کارشون لو رف ... )

گاهیم سر کلاس تمرین آواز می کردیم یا یه عدمون لری و ترکی می رقصیدیم !  ( بخاطر اینکه کلاس ما من جمله پت نفس و فرشــــــوت اصالتا ترک و لرن !! )

راسی 4شنبه سوریام که دیگه هیشی !! نخ سوزن 4شنبه سوری امسال !!! ا کلاسمون دودای رنگی خارج میشد و on the floor می ترکوندیم ! که ms اومد ...

به محض ورودش خیلی ماهرانه شورو کردیم به سورود ملی خوندن و سینه زدن !!!!!!!!!!!!!!!

ولی فمید و ... بقیه ی ماجرا !!! این قصه سر دراز دارد ! دهنمون کف کرد !!


+نوشته شده در سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:پت,مت,پت و مت,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,کاریکاتور,رقص,لری,ترکی,,ساعت17:39توسط Pat & Mat | |

زنگ ناهار ما خیلی شورته !! و چون لطف کردن و آبسردکنمونو ا سالن ناهار خوری برداشتن ، ما مجبوریم به سرعت نور خوراکمونو بجویمو برا خوردن آب به سمت حیاط هوجوم ببریم !!

یه رو که طبق معمول خوراکمونو میل فرمودیم و سریع رفتیم حیاط ، دم آبسرد کن با یه صف طویل مواجه شدیم ! اما ما ا قدرتمون استفاده کردیمو همرو کنار زدیمو کلی آب خوردیم و همدیگرو خیس کردیم ... !

بد ا اینکه با خنده داشتیم ا آبسرد کن دور می شدیم ، صدای بچه هایی که زیر پا لهشون کرده بودیمو شنیدیم که داشتن غر میزدن و ناله می کردن !!

اینجا بود که صدای زنگمون که انگور ا ته چا درمیاد شنیده شد !!! اما یهو کلیه های مت فعال شد و مسیرمونو به سمت wc کج کردیم !!! این متم که ماشاا... هزار ماشاا... هم تو انجام این عمل حیاتی ، هم تو شستن دساش ( که اصن وسواس نداره !! ) خیلی فرزه !!!! بخاطر همین موضو ما یه 10 دیقه ای معطل شدیم ! بخودمون که اومدیم دیدیم پشه ام تو حیاط پر نمیزنه !!! معاون گرامی ام در حالیکه ا پشت در با خشم و غضب بما نیگا میکرد انگشتشو به معنای تهدید تکون میداد !

ما با لرزه ی شدید اندام به در ورودی رسیدیم و قصد داشتیم که وارد شیم !!

ما دو تایی درو هل میدادیم که وا شه اون msم با اون هیبت نحیـــــــف (!) یه تنه ما رو حریف بود و سعی داش درو بسته نگه داره !!!

وختی تونسیم لای درو باز نگه داریم ، میخواستیم خودمونو به زور ا همون یه ذره را رد کنیم که صدای خورد شدن چیزیو شنیدیم !!!

وختی چن قدمی دور شدیم متوجه شدیم که استخونامونونو ا دس دادیم !! و با فریادش فمیدیم که باز هم یه نمره ی دیگر ... !

+نوشته شده در سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:پت,مت,پت و مت,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,کاریکاتور,در,,ساعت17:22توسط Pat & Mat | |

میدونین مدرسه ی ما بهشت روی کره ی زمینه !! ینی اگه تا حالا اینجا رو ندیدین پیشناهاد میکنیم یه دفه سر بزنین که فضای روحانی و فوق العاده ملکوتی مدرسه رو مشاهده بفرمایین !!

به جرات می تونیم بگیم "سلمانتانامو" روی "گوانتانامو" رو هم کم کرده ... ! دیگه فک کنم حساب کار دستون اومده باشه ! ولی محض احتیاط برا اونایی که یه کم چلمنگن و گیراییشون پایینه و برا کساییکه دیر باورنو ممکنه فک کنن زیاد شولوغش کردیم ، قسمت کوچیکی از مزایای این "wonder land" و به اختصار شرح میدیم :

1.معاونای عزیزمون و آقا اشکان جان (!) بعنوان نیروهای همیــــــشه در صحنه !

2.دوربینای همیشه بیدار و خستگی ناپذیر مدرسه که حتی ظهرا که تو نمازخونه می خوابیم این دوربینه بیداره ، ما خواب خوش می بینیم اون دنبال شکاره ....... !

3.نکته ی جالب دیگه سایت همیشه بستمونه که البت باز یا بسته بودنش خیلی نمی فرقه چون کاماش جزو نخستین کامایی که اخترا شده و ما همه در عجبیم که چرا میراث فرهنگی یه اقدامی نمیکنه آخه جای این کامپیوترا تو موزس نه تو مدرسه ... !

در ضمن خانومای بالا خدا تومن خرج کردن که serverی باشه و ما رو کنترل کنه !! نمیشد این پول خرج این اسقاطیا شه ؟!؟

اگه جایی بریم که نباس می رفتیم اینطوری میشه !!

4.ما فصل بهار مفتخریم که ا دوچرخه های پیرمردی و زوار در رفته ی مدرسه استفاده کنیم ! ( بصورت کاملا رایگان !! )

فقط موقع دوچرخه سواری می تونین دعا کنین که یهو چرخا ا دوچرخه جدا نشه چون در این صورت ، علاوه بر اینکه نشیمن گاهتون نابود میشه جریمه ی نقدیم میشین ! در حد پول چرخای یه مرسدس !!!!

5.چون ما نمونه ها (!) بیشتر وختمونو تو مدرسه صرف می کنیم مدرسمون یه ناهار خوری درندشت و تعدادی فر فوق پیشرفته ام داره !!

فقط یه مشکلی هس ... اونم اینه که این فرای غول پیکر یه رو درمیون خاموشه و مجبوریم "خوراکمون"و سرد سرد بخوریم و گنل گنل فورو بدیم ... !!

6.بوفه ی مدرسه رم که دیگه نگووووووو !!

یکی ا چیزایی که میفروشه فلافله !!!!!!! فلافلای نصفه و یخ با چنتا پر کاهوی پلاسیده و قیمتی نجومی !!! ( فجیع تر ا وضعیت خوراک ورزشگا آزادی روزای دربی !!!!!!! هی وآی ما !!! )

اینم ا صف بوفه !!!

 

 

 اما به هر روی ما عاشق اینجاییم sO :

سلمانو NY کن

گور بابای Simon

برو به Wooyoung بگو :

بیا وسط نانای نانای کن !!!

 

 

 

+نوشته شده در سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:پت,مت,پت و مت,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,کاریکاتور,غذا,خوراک,بوفه,دوربین مداربسته,امکانات,wooyoung,,ساعت16:45توسط Pat & Mat | |

اینم یه شعر پرفکت :

امان از درسای بظاهر آسون 

امان از قانونای مدرسمون

امان از وعده های اردویی که باورمون شد

امان از ما و ما نه از دبیرامون

امان از هموای گرم و فر سرد

امان از مدرسه ای که ما رو عقده ای کرد

امان از حسرت حرفی که نگفتیم

امان از چیزایی که گفتیم و گوش نکرد

امان از ما ، امان از ما (2)

امان از اسم وزیرایی که فراموش شدن

امان از "نازی"ایی که سیاهپوش شدن ( بخاطر مرگ هیتلر جونم ! )

امان از شبایی که بیدار نشستیم

امان از چشامون که به کتابا بستیم

امان از برگه امتحونیایی که پاره کردیم

امان از تقلبای تاریخ که نکردیم

امان از "فاما"هایی که گفتیم و نخوندیم

امان از دبیرایی که رفتن و ما که موندیــــــم ...

امان از ما ، امان از ما (2)

همه درگیر یه دردیم

هزار بار از درس توبه کردیم

تقلبایی که شد کار "تام هنکس" بود

فک کردیم حالا دیگه خیلی مردیم

اما بازم با یک اشاره

برگمون باز میشه دوباره

امان از "تورنتهایم" و "لاپلند"

ولی امتحان نهاییه دیگه چاره نداره !

امان از ما ، امان از ما (2)

امان از "معتلات" همچو "طاعون"

امان از "جامعه"ی نه چندان مهربون

امان از "سودایی" که دبیر سال دیگمون نشد

امان از ما و ما نه از "افلاطون"

امان از امتحونای ترم و عرق سرد

امان از "روان شناسی" که ما رو روانی کرد

امان از "8کتاب سپهری" (!) که هنو نخوندم

امان از دوسام که عروس شدن و رفتن و من که موندم ... !

امان از من ، امان از من (2) !

" همی بیگی "

.

.

.

بقول فروغ :

این ترانه ی منست ... دلپذیر ، دل نشین ... پیش از این نبوده بیش از این !


 

+نوشته شده در پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:مت,فروغ,فرخزاد,فروغ فرخزاد,سامی بیگی,امان,همی بیگی,سهراب,سپهری,هشت کتاب,8کتاب,,ساعت16:38توسط Pat & Mat | |

Tnx God که منهای 2تا نخاله ی تفاله (!) امسال کلاس وری CoOlی داشتیم و بغیر ا گهگداری که بخاطر فشار درسا و امتحونا پدیده ی پاچه گیری ( ! ) خیلی زیاد میشد ، همگی با هم همدل و همراه و هم زبون بودیم !

بخاطر همین روز آخر 304 خیلی غم انگیز بود و دسه جمی آهنگای فراق (!) می خوندیم و با اینکه میدونسیم قراره یه سال دیگه باهم باشیم وختی زنگ اوخر خورد همه با یه گلوی پر بغض و چشای تر ا کلاس خارج شدیم ...

آن روزها رفتند آن روزهای خوب / آن روزهای سالم سرشار / آن آسمان پر از پولک / آن شاخساران پر از گیلاس / ... / گرمای کرسی خواب آور بود / من تند و بی پروا / دور از نگاه مادرم خط های باطل را / از مشق های کهنه ی خود پاک می کردم / ...

" فروغ فرخزاد "

خدا کنه 404 جاسوس بازی و چن رویی 204 و گروه بندیای نظامی (!) 304 رو نداشته باشه !!

+نوشته شده در پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:پت و مت,نظرات,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,304,404,204,فروغ,فرخزاد,فروغ فرخزاد,,ساعت15:47توسط Pat & Mat | |

درود بر شما دوسان و آشنایان و بیگانگان و خلاصه همه !

علت اینکه دیر آپ کردیمو که دیگه خودتون میدونین : امتحونای سمج ! ( یاد هری اینا بخیر ! ) که یکی پس از دیگری داریم تررر میزنیم و یه کارنامه ی ترفکتو پیش رو خواهیم داشت ... و ایتمالا روز دریافت کارنومه ها اینگونه خواهیم شد => !

و در ضمن ممنون بابت همه ی نظرای جیگرتون ! ( حتی نظر اون چنتا بنده خدای ا خدا بی خبر ! ) چون ما :

از کسانیکه ازمون متنفرند سپاس گزاریم ... اونا ما رو قوی تر میکنن !

و

از کسانیکه دوسمون دارن ممنونیم ... اونا قلبمونو بزرگتر میکنن !

+نوشته شده در پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:پت و مت,نظرات,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,نظرات,,ساعت15:25توسط Pat & Mat | |

ما دو تا ا پارسال بدخواه پیدا کرده بودیم ولی " دریغا ! دریغا ! که آگه نبودیم / که اون بی وفا در جفا تا کجاست... "

گرگی بود تو لباس میش که با ما ا در دوستی وارد شد ( این دغل دوستان که می بینی ، مگسانند گرد شیرینی ! ) مام بخاطر حس ترحمی که بش داشتیم یه کم تحویلش گرفتیم ! ولی یه مدت که گذش ا پش بمون خنجر زد.......................پشیمونی ما ا کارای اشتباهی نیس که انجام دادیم ، ا کارای درستیه که واسه کسی که لیاقتشو نداش انجام دادیم !!!

و از اونجایی که به قول Taylor :

"We do nothin' better than REVENGE" !

امسال اون شعوذه گر و طاماتو ترکوندیم ! ( از قدیم گفتن : "بشوی ای خردمند از آن نوچه دست / که با دشمنانت بود هم نشست !! )

 

کل عمرم دنیا رو دور زدم...دو تا چش جلومه دوتام پش سرم...یه مش لاشخور دنبال فرصتن...باس بکشم اگه نکشم کشتنم...

رئیس رؤسای شنزبه ی 10نده !!

+نوشته شده در سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:پت,مت,پت و مت,pat & mat,سلمانتانامو,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,گوانتانامو,خم3,دشمن,مه3,شعوذه,طامات,شنزبه و نندبه,,ساعت17:3توسط Pat & Mat | |

تالا هزار دفه گفتیم و بازم می گیم ما به چنتا ا معلمامون ارادت خاصی داریم...از جمله مشاوره ی محترمه ی امسالمون که تازه آخر سال رگ خوابمون اومد دسش ! قبلش نه ایشون ا ما دل خوشی داشتن نه ما ا ایشون ! و با توجه به اینکه ما دقیقا از اول سال مشاوره نداشتیم و بعد از فیض بردن ا جلسات مشاوره مجبور شدیم 2شنبه ها تا پاسی از عصر بمونیم مدرسه جون بکنیم ، تصمیم گرفتیم کودتا کنیم تا کلاسای مشاورمونو منحل کنیم !!!

این شد که بعد ورود ایشون به کلاس دور هم یه سری اقدامات انجام دادیم ! ( بنا به دلایل امنیتی ا بیان جزئیات معذوریم ! ) خلاصه ایشون با کیفش فرار کرد !! مائم ریز زمزمه میکردیم : "...فقط گیتارمو با خودت نبر...!"

هنو دقایقی ا خروج ایشون و شعف غیر قابل وصف ما نگذشته بود که یه msی (!) با خشم و غضب فراوون وارد کلاس شد و خیلی جدی گف : "دسا بالا !!" ( 304یای عزیز که خودشون بودن ولی برای اونایی که نبودن عرض می کنیم ایشون واقن این حرفو زد ! )

حالا کاشف به عمل اومده که مشاوره جانشان (!) رفته گفته چنتا ا بچه ها ( G6 جووون ! ) دسبندای یه شکل گرفتن اون msم میخواس اون عده رو شناسایی کنه !

این گونه بود که نسیم وختی وخامت اوضاع رو دید با شجاعت هرچه تمام تر دسبندشو تقدیم مقامات بالا کرد !!

+نوشته شده در سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:پت,مت,پت و مت,pat & mat,سلمانتانامو,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,گوانتانامو,,خاطرات,فرار,فرار از زندان,زندان,دسگیری,دستگیری,,ساعت16:48توسط Pat & Mat | |

بعد از کلی کلنجار رفتن با دفتریای محترم ، بلاخره راضی شدن که ببرنمون اردو ! ( یه جایی که...کاش تو مدرسه مونده بودیم ! ) اما یکی ا دبیرای محترم که زنگش قرار بود با اردو بپره بدون هماهنگی با 304 واسمون فوق برنامه گذاشته بود تا بوق سگ !! خدا وکیلی فرداش کارمون ا همیشه طاقت فرساتر بود ! رفتیم اردو ولی خیلی زود برگشتیم ! و زنگی که قرار بود بخاطر پریدنش بیشتر بمونیم مدرسه نپرید !!! اما ما هر کاری کردیم دبیرمون راضی نشد که برگردیم خونه...304 رو هوا بود ! هر کس یه چیزی میگف ولی در آخر تصمیم به فرار گرفتیم !!!!!!!!!!!!!!! زنگ 4م که خورد 304 به سرعت صاعقه (!) خالی شد ... !

و ادامه ی ماجرا و تشفی هایی که فرداش رومون اعمال کردنو دیگه خودتون تصور کنین ! ( فقط در این حد بدونین که بازم 2نمره ا انضباط هممون کم شد !!!!! )

حکایت MONDAY ما نه آن شکایت حال است / که شمه ای ز بیانش به صد رساله برآید !! 

بعد از آزادی از دفتر ( سر  همون قضیه ی جلو آینه بودن ! ) با خشم سرشار رفتیم تو کلاس و شورو کردیم به داد زدن و گفتن کلمات نامانوس و پرتاب کردن یار مهربان (=>کتاب ! ) ا سمتی به سمت دیگر !!!

ناگهان....................

متوجه شدیم معاون گرامی ا ابتدای گضیه شاهد اعمال مغولانه ی ما بوده !! ( حقم داشتیم 2 نمره ا انضباطمون کم شده بود !! ) ولی عکس العملای چندان جالبی ا خودمون نشون ندادیم !!

پت که پرید زیر میز و رنگش به کبودی گرایید ! ( ا شدت خنده و ترس ! )

و متم که برا اینکه کسی شک نکنه خیلی سریع بحثو چنجید و شورو کرد به غر زدن به سوالای سخت امتحون آمار !! ( که اصن وجود خارجی نداش !! ) که ناگهان صدایی مهیب در فضای خفقان آور کلاس طنین انداز شد : "صافتان می کنیم !"

...........

و 2 نمره ی دیگر...و دیگر هیچ !

همونطور که خودتون واقفین ما شاعرای حاذقی هسیم ! البت سبکمون وری وری جدید بیده !! حتی جدیدتر ا شعر نیمایی ! واسه ی اینکه شماها فیض ببرین ، بخش کوچیکی این "بحر متقارب"و به نمایش میزاریم !! 

"پت و مت" بلا یا "شنزبه و نندبه" جفا ؟! مسئله اینست !

"هم هم"یای bodybuildingی رفتن یا ماندن ؟! این عشقه...دوسای صمیمی ، جوجوای 304ی منهای 2 !

انتقام یا انزجار ؟! مسئله اینست !

"J.J ناعزیز" : مسخره ها ! پروا !! "دلیوری"رسید !! "شعوذه گر"و "خوکچه ی چند رو"...خیانت در امانت !

"جان سینا" یا "مهرداد جان" ؟! مسئله اینست !

"ایکبیری" خیلی خری !! "Giant Feeder" و "خم3ی مسترقه" دهنشون سرویس !!!!!

"فامائیسم" یا "فاما گرایی" ؟! مسئله اینست !

"G6 طالش دوست" و "شیطونای ورپریده" آب اومد یواشکی سر زنگ عربی !!

"جراند" یا "Gerund" ؟! مسئله اینست !

We do nothin' better than REVENGE ! "کورش بزرگ" را "هیتلر و موسولینی" دوست میدارند !

"زن داداش یا زن عمو" یا "عروس دایی" ؟! مسئله اینست !

"سودایی جذبه" : بسسسه !

"آخی...موسوی" : بخدا !!!

"دشبان گرام" : معنی داره !!

"خیری جونمون" : تهیا ! میحرفین !!!

"شهمیری نفس" : جااااااااان !!!!!!!!!!!!!!!

"سلمانتانامو" یا "کشتارگاه سلمان" ؟! مسئله اینست ؟!

"هما" و "فاطمه"ی غیرتی ، "کوهکن" و "مجنون" میرفتند پنهانی مثل قرار ... !

از خودمان خوشمان آمد !!

"فرهاد" یا "برباد" ؟! مسئله اینست ؟!

فرار از زندان "رودهن" داغون !

This is a part of US that they never gonna ever take from US !

+نوشته شده در سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:پت,مت,پت و مت,pat & mat,سلمانتانامو,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,گوانتانامو,,فامائیسم,فاما گرایی,دادائیسم,خاطرات,,ساعت15:55توسط Pat & Mat | |

ما همگی برا دور شدن بلا ملا * با همکاری یکی ا معلمای دلبندمون صدقه مدقه جم می کنیم !!

 

* یک توضیح :

ما اصن آدمای خرافاتی ای نیسیما ولی هر وخ صدقه (!) ندادیم یه بلایی سرمون اومده !

exp : یه رو که داشتیم وجناتمونو جلو آینه مشاهده می کردیم و زیر لب می گفتیم : " از خودمان خوشمان آمد "

خودمونو چش زدیم یهویی پشتمون ظاهر شد ! مام پا به فرار گذاشتیم ... ا اونجایی که پت خیلی چست و چابک و فرزه همون لحظه ی اول توسطش (!) گروگان گرفته شد ... ! متم خیلی هوشیارانه عمل کرد و رف رو به حیاط خالی به امید پیدا کردن یه منجی جیغ و داد را انداخ ... اما افسوس که حتی یه مگس ریزم اون طرفا پر نمیزد !!!

دستگیر شدیم ...

 

 

+نوشته شده در سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:پت و مت,پت,مت,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,خاطره,خاطرات,کاریکاتور,فاجعه,شکنجه,دستگیری,فرار,,ساعت17:43توسط Pat & Mat | |

بخاطر open mind بودن عوامل سلمانتانامو قوانین حاکم بر مدرسه ا قانونای ارتشم سخ تر و وحشتناک ترو طاقت فرساتر و یه عالمه "تر"ای دیگس که زندگی رو به کام هممون تلخ کرده !!

exp : چک کردن تک تک موهای صورت زیر نور خورشید با یه ذره بین گنده ! ( احیانا اگه حتی یه دونه مو هم ا صورتمون بنا به هر دلیلی کم بشه خانوما اونقد ذره بینو رو صورتمون نگه میدارن که نقطه ی مذکور جزغاله و سیاه شه و به این ترتیب خودشون جای خالی اون مو رو برامون پر میکنن ...  ! )

بخاطر همین موضوعم ما هر رو با انواع و اقسام متلکای مستقیم و غیر مستقیم ا جانب افراد مختلف مواجه میشیم !!!

 

+نوشته شده در سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:پت و مت,پت,مت,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,خاطره,خاطرات,کاریکاتور,فاجعه,شکنجه,اعدام,اعدام انقلابی,سیبیل,60بیل,متلک,وآِی,ساعت17:13توسط Pat & Mat | |

ا اونجایی که مدرسه ی ما نمونس مام همگی وری وری نمونه و نخبه و تیزهوش و ... هسیم وبیسیار بیسیار تلاش میکنیم و هر روز درد فجیع کنده شدن پوست و سایر شکنجه های روحی رو توسط خانومای بالا ( ... ) تحمل می کنیم * دیگه قبول شدن تو دانشگا حتمیه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

 

* یک توضیح :

ما روزی 5،6 تا امتحون وری وری مشکل داریم ( ا روون شناسی و منطقه فلسف بیگی تا زبون و تاریخ بی ادب ! ) حالا فرض کنین تو این گیر و دار امتحونا و این همه فشار روانی که باس تحمل کنیم یه رو که زنگ تفریح پا تخته بودیم و داشتیم تخته رو با پیکسلای خودمون مزین می کردیم ms جمشیدی تشیف اوردن و اعدام انقلابیمون کردن ... )

 

 

+نوشته شده در سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:پت و مت,پت,مت,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,خاطره,خاطرات,کاریکاتور,فاجعه,شکنجه,اعدام,اعدام انقلابی,ساعت16:49توسط Pat & Mat | |

 

 

یه روز که دوس داشتیم ا یه ارتفاع بالاتر view اطراف مدرسمونو چک کنیم یه فکر پت و متی کردیم !!!!!!

 

 

 

2تایی رفتیم بالا دیفال سلمانتانامو ... فکرشو بکنین ! ( البت این جور کارا رو به شما عزیزان توصیه نمی کنیم چون 1.خود مارو یه ا خدا بی خبر لو داد و دو روز بد تو دفتر و در حضور همه ی خدم و حشم دفتری شکنجه شدیم ! 2.به دنبال همون کارای پت و متی ما و کارای  G6ی و ... دوستان امسال مدرسمون مجهز به دوربین مدار بسته شده و فقط تو دس شویی می تونین راحت باشین !!! )

 

 

 



+نوشته شده در چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:ما,پت و مت,پت,مت,سلمان,سلمان فارسی,فارسی,سلمانتانامو,کشتارگاه,کشتارگاه سلمان,روی دیوار,شکنجه,,ساعت18:51توسط Pat & Mat | |


ا اونجایی که we r full of energy (!) به همراه سایر دوسان گرام ( یاد یکی از دبیرای جیگرمون بخیر ! ) از هر فرصتی برا ترکوندن (!) استفاده میکردیم و میکنیم و امیدوارم دیگه نکنیم چون ms جمشیدی تهدیدمون کرده که اگه فقط یه بار دیگه ، فقط یه بار دیگه ( آشناها با لحن خودش بخونن ! ) دس ا پا خطا کنیم اخراج میشیم !!!!!!!!!!!!!!!!! 

 

 

 

+نوشته شده در چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:ما,پت و مت,پت,مت,سلمان,سلمان فارسی,فارسی,سلمانتانامو,کشتارگاه,کشتارگاه سلمان,احترام به دبیر,کاریکاتور,,ساعت18:43توسط Pat & Mat | |

  

ما فلک زده ها هفته ای 2،3 روز نور خورشیدو نمی بینیم ! چون قبل طلوع آفتاب می ریم مدرسه و بعد غروبش بر می گردیم ... !

 

 

حالا درس خوندن تو سلمانتانامو سخ تره یا کار تو معدن ؟!؟!؟   

 

اون وخ همین روزام مجبوریم با BUS برگردیم !!!!

 

فقط نمیدونیم بای ذنبٍ همه یه جورایی بمون نیگا میکنن !! کاملا دوستانه ... !

 

 

+نوشته شده در چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:ما,پت,مت,پت و مت,مدرسه,کشتارگاه,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,Bus!!,ساعت18:25توسط Pat & Mat | |

 

خودشون نمیخوان ... !!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

 

+نوشته شده در چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:ما,پت,مت,پت و مت,مدرسه,کشتارگاه,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,شهریه!!,ساعت18:22توسط Pat & Mat | |

 

 

 

مدرسه ی مارو یک عالمه هنرسان و دبیرسان و کودکسان و ... احاطه کرده ... !

 

 

 

یکی ا این مدرسه ها که از قضا کلاس امسالمون بهش مشرفه مدرسه نیس که (!) دیوونه خونه ی پسرونس !!!!!

 

 

باورتون نمیشه یه مدت هر روز با آجر و کلوخ و انواع و اقسام نارنجک و ... بمون حمله میکردن !!!!!!!!!!!

 

البت مام لطفمونو ازشون دریغ نمیکردیم !!!

 

+نوشته شده در چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:ما,پت,مت,پت و مت,مدرسه,کشتارگاه,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,7تیر!!,ساعت18:11توسط Pat & Mat | |


 

3 سال سخت با هزار جور راننده سرویس مختلف گذروندیم ...

 

 

عصبی ، چش ناپاک ، خوابالو ،  ... و بلاخره راننده سرویس فعلیمون که یه پارچه آقاس !!!

 

ا همون موقع بود که "صبر" با سایر خصوصیات اخلاقیمون عجین شد ... !!

 

+نوشته شده در چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:ما,پت,مت,پت و مت,مدرسه,کشتارگاه,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,سرویس!!,ساعت18:5توسط Pat & Mat | |


ا همون بدو ورود شکوهمندمون همه فهمیدن که ما چگد خانوم و نایسیم ... !

 

هیشکیم هیچ مشکلی بامون نداش !!

 

+نوشته شده در چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:ما,پت,مت,پت و مت,مدرسه,کشتارگاه,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,عشق به دبیر!!,ساعت17:59توسط Pat & Mat | |


 

 

 

 

درود بر شما دوسان و آشنایان و وابستگان !!  

چطو مطورین ؟!؟ 

 

 

ا اونجایی که ما 2 تا اصن عادت به روده درازی و پرحرفی نداریم ، ( اگه باورتون نمیشه دیگه ما رو سنن ؟! )

 

 

 

 

 

 

سریع میریم سراغ اصل مطلب و اینکه ما چیجوری اومدیم به این مدرسه ی نمونه دولتی ... ( چه دهن پر کنه ها !!! )

یه آزمونی بود که دادیم (!) با دسای خودمون گور خودمونو کندیم !! 

 

 

 

البت الآنم وری وری مشتاق مدرسه ایم !!

 

هه ...

 

+نوشته شده در چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:ما,پت,مت,پت و مت,مدرسه,کشتارگاه,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,آزمون!!,ساعت17:23توسط Pat & Mat | |

ا اونجایی که we r super *s دیگه چیزی نمونده بود که دشمن ( ! ) بش حسودی نکنه ! حتی به دوســـــــــیمون ... !

ولی ما با هم بودیم و هسیم !!

" حتی وختی دوستا بــــــد ما رو خواستن !! " و میخواسن بین ما فاصله ایجاد کنن ... " گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید / گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم !!! "

و چن وخته همیشه با هم می خونیم :

Mat :
You come from here
I come from there

Pat :
You rock out in your room
I rock a world premiere


We're more alike than
Anybody could ever tell
(Ever tell)

Friday, we're cool
Monday, we're freaks


Mat :
Sometimes we rule
Sometimes we can't even speak


Pat :
But we can get up and
Let loose and LOL

Mat :
It may seem cliche
For me to wanna say
That you're not alone
(That you're not alone
)

Pat :
And you can call i'm cool
But it's a simple fact
I got your back
(Yeah, Yeah, Yeah)

Chorus
'Cause we're one and the same
We're anything but ordinary
One and the same
I think we're almost lengendary
You and me the perfect team
Chasing down the dream
We're one and the same


Pat :
I'm kind of like you
You kind of like me


Mat :
We in the same song
And a different key
It's got a rhythm
Than you and me
Can get along
(Get along)

Pat :
It may seem cliche
For me to wanna say
That you're not alone


Mat :
And you can call i'm cool
But it's a simple fact
I still got your back


Chorus
'Cause we're one and the same
We're anything but ordinary
One and the same
I think we're almost lengendary
You and me the perfect team
Shaking up the scene
We're one and the same

'Cause we're one and the same
We're anything but ordinary
One and the same
We're so good moment momentary
Cause we're one yeah, Yeah, Yeah
'Cause we're one
Anything but ordinary
You and me the perfect team
Chasing down the dream
Oh, You and me the perfect team
Shakïng up the scene
We're one and the same

دوستی ما مانند میخ طویله ایست که هیچ خری قادر به کندن آن نیست ... !!

چون منو این دشمنان را ز خون کفن سازیم !!!

شیر سرخیم و افعی سیهیم ... !!!!!

 

+نوشته شده در سه شنبه 16 خرداد 1386برچسب:پت,مت,پت و مت,سلمان,فارسی,سلمان فارسی,selena gomez,demi lovato,one and the same,,ساعت18:53توسط Pat & Mat | |

صفحه قبل 1 صفحه بعد